به گزارش خبرنگار سرويس جهاد و مقاومت مشرق ،شش قسمت از خاطرات محمد داوود عودة معروف به «ابوداود» از مبارزان کهنه کار فلسطيني و طراح عمليات ضدصهيونيستي مونيخ متشر گرديده که قسمت هفتم آن از نظر خوانندگان مي گذرد:
*محمد داود عوده: بله در اين سال، برخوردها در ابتدا اندک بودند و هميشه ..
*مجري: ببخشيد حرفتان را قطع ميکنم، چه عاملي موجب بروز اين برخوردها شد؟
*محمد داود عوده: به عنوان مثال آن ها نيروهايي در اداره پست داشتند، يک دفعه يک رزمنده ميآمد و بيآنکه لباس ضد گلولهاش را به تن کرده باشد، تيري به سويش شليک ميشد و به او اصابت ميکرد و همين عامل بهانهاي دست رزمندگان ميداد تا به اداره پست حمله کنند و همين موجب بروز درگيرهايي ميان آنها ميشد. همين عامل ما را به دخالت واميداشت تا اوضاع را آرام کنيم .حتي در اين زمينه به من ...
*مجري: باز هم ببخشيد حرفتان را قطع ميکنم، اما موضوع اداره پست و حمله به آن موضوع ساده و کوچکي نبود و حتي در اين قضيه از آرپي جي هم استفاده شد؟
*محمد داود عوده: نه اينگونه که ميگوييد نبود.. بارها اتفاق افتاده بود که آن ها تا ميديدند رزمندهاي از خيابان عبور مي کند، به سويش نشانه ميرفتند. من در زمان آرام کردن اوضاع شخصا حضور داشتم و در بطن جريانات بودم و واقعيت همين بود که گفتم، البته رهبري فتح هم در عادي سازي و آرام کردن امور دخالت داشت. البته در آن زمان کساني بودند که ميخواستند اين طور نشان دهند که تمام خرابکاريها و مشکلات زير سر رزمندگان است و من اصلا اين موضوع را انکار نميکنم، با اين حال مطمئن هستم که ميشد، اختلافات را حل کرد، من اين قدر در آرام کردن اوضاع دخالت کرده بودم که به من «فرمانده بيفرمان» ميگفتند، يعني اصلا پيش نيآمده بود که فرمان شليک آتشي صادر کرده باشم. مدام در حال دوندگي براي آرام کردن اوضاع بودم، چون ميدانستم اين خون و خونريزيهاي داخلي چقدر به قضيهاي که براي من مهم بود (قضيه فلسطين) ضربه وارد ميکند. همه براي من اهميت داشتند، همه سربازان عرب، براي همين تلاش ميکردم هيچيک از آنها آسيبي بي مورد نبينند از سربازان مراکشي گرفته تا حاشيه خليجي، هيچ کدام برايم فرقي نميکردند و هميشه به آنها ميگفتم بايد سلاحشان را به روي دشمن صهيونيستي نشانه بگيرند و شعار ما بايد "همه بايد سلاح هايمان را به روي دشمن صهيونيستي نشانه بگيريم " باشد.
*مجري: و برعکس شما ، ديگران شعار "تمام قدرت از آن مقاومت است را سر ميدادند".
*محمد داود عوده: بله! بودند کساني که اين شعار را سر مي دادند و ما با آنها همخواني فکري نداشتيم و ..
*مجري: چرا تلاش نکرديد آن ها را جذب خود کنيد؟
*محمد داود عوده: مسلم بود که ما نميتوانستيم با آن ها کنار بياييم، چون در آن زمان توپ و تانک و تفنگ دشمن همه به سوي ما نشانه رفته بود و ما فقط به فکر دفاع از خود بوديم. عمان در آن زمان توسط ارتش و عليه ما محاصره شده بود. در آن زمان ارتش اردن تمام نيروهايش را از دره اردن فراخوانده و پيرامون عمان متمرکز کرده بود. برج هفت براي ما ماه بسيار سختي بود..
*مجري: دليلش تحريکاتي بود که انجام مي داديد و آشوبهايي بود که به راه ميانداختيد..
*محمد داود عوده: نه، اين طور نيست. ما نه تحريکي انجام داديم و نه آشوبي به راه انداختيم، شما هميشه از بيرون به قضايا نگاه ميکنيد..
*مجري: نه! من از بعد ديگري به قضيه نگاه ميکنم. هنگاميکه دولت اردن ميبيند اين گونه قدرت خود را از دست داده و نميتواند بر پايتختش استيلا يابد، فکر ميکنيد چه برخوردي بايد با شما داشته باشد؟
*محمد داود عوده: در صورتي که اوضاع و احوال عادي باشد، اين سخن شما 100 درصد منطقي است، اما نه پس از شکست 67 و پس از اين که کرانه باختري و نوار غزه و بخشي از جولان و سينا را از دست داده بودند. تمام اعراب در آن زمان بسان اردن وضعيتي استثنايي داشتند. مسئله پايتخت و استيلاي ارتش بر آن و حق و حقوق آن ها در اين زمينه، همه و همه زماني قابل قبول است که اوضاع عادي باشد، چون حتي پايتخت اردن هم در معرض تهديد قرار داشت. فرض کنيد اصلا من مقابل صهيونيستها مقاومت نميکرد. و فرض بر اين که مشهور حديثه فرماني در اين زمينه صادر نميکرد، آيا تانکهاي اسرائيلي تا خود عمان پيش نميآمدند؟
*مجري: البته حرفتان از جهتي درست است...
*محمد داود عوده: نه! شما لطف کنيد و به اين سوال من پاسخ دهيد...
*مجري: بله ، البته حق با شماست، اما ..
*محمد داود عوده: اجازه دهيد، من به همين دليل است که ميگويم اوضاع در آنجا استثنايي بود، من ميدانم اين حق ارتش است که بر پايتخت کشور خود استيلا داشته باشد و من حق نداشتم آن ها را از اين حق منع کنم اما همان طور که گفتم اوضاع در آنجا ديگرگونه بود. نه فقط در اردن که در تمام کشورهاي عربي همجوار فلسطين چنين شرايطي حاکم بود و اين نياز داشت که برادرانمان در اردن با حکمت و درايت با اين شرايط برخورد ميکردند و باز هم تکرار ميکنم. اگر ما در کنار هم باقي ميمانديم و با هم همکاري ميکرديم، مطمئن باشيد پيروزي با ما بود که متاسفانه اينگونه نشد و با اختلافات خود شکست بزرگي به امت عربي وارد کرديم. از اين بعد من فقط ميتوانم بگويم، ماه « مي » براي ما سراسر زد و خورد بود. در همين ماه بود که شوراي ملي عمان و اتحاديه جهاني دانشجويان در عمان تشکيل جلسه داد و تمام اعضاي جنبش ملي عربي براي آرام سازي اوضاع راهي عمان شدند، اما ظاهرا تمام اين اقدامات بيفايده مينمود، چون تصميم برخورد و زد خورد گرفته شده بود...
*مجري: چه وقت متوجه شديد برخورد ميان شما و ارتش اردن حتمي و غير قابل کنترل است؟
*محمد داود عوده: اواسط آگوست بود، اما تلاش ميکرديم به هر طريق ممکن برخوردها را به عقب بياندازيم...
*مجري: لطفا در مورد هواپيما ربايي هايي که "وديع حداد" دست به آن زد براي ما بگوييد؟
*محمد داود عوده: واي که اين حادثه چقدر اوضاع را از آني که بود خرابتر کرد و ما را واقعا وارد يک بحران نمود. همانطور که مي دانيد، ما تمام توجهمان به به جبهه غرب بود يعني جنگ با اسرائيل، اما يکباره به خود آمديم و ديديم که فاجعه در شرق رخ داده و اين نقض آشکار حق حاکميت يک کشور بر اراضياش به شمار ميآمد. سعي کرديم به هر طريق ممکن موضوع را حل کنيم و رهبران فتح تمام تلاش خود را بکار بردند تا اين بحران را حل کنند و گروگانها آزاد شوند، اما لج و لجبازي ..
*مجري: ببخشيد! منفجر کردن هواپيماها حتي پس از آزاد کردن گرو گانها ..
*محمد داود عوده: منفجر کردن هواپيماها و انتقال گروگان ها به عمان و پخش کردن آن ها در يگانها و مناطق ديگر؛ هم چنين سعي و تلاش بسياري بکار برديم تا آخرين نفر زنان و کودکان را آزاد کنيم و تا حدودي در اين زمينه موفق هم بوديم.
*مجري: با وجود تمام اين صحبتها باز اين اقدام توجيه پذير نيست. اين که کشوري استيلا و حاکميت خود را از دست داده و يا در حال از دست دادن است و از اين حرفها و وقوع چنين اتفاقاتي در آن امري غير قابل انکار است.. آن هم ربودن خبرنگاران و روزنامه نگاران غربي از هتل اينترکونتنتال و همه اين اقدامات هم با هدف بر هم زدن بيش از پيش اوضاع و تشديد درگيريها و برخوردها انجام شود و شما آنطور که ادعا ميکنيد، در دنياي ديگر و با افکار و اندشههاي ديگر سير ميکرديد و توان مقابله با اقدامات گردانهاي ديگر را نداشتيد ..
*محمد داود عوده: نه واقعا نداشتيم.
*مجري: : به همين دليل آن ها را به حال خود رها کرديد تا هر آن چه ميخواهند انجام دهند..
*محمد داود عوده: چارهاي غير از اين نداشتيم. چون بايد مراقب مي بوديم طرفي که در ارتش ، ساز مخالف با ما ميزند، ضربهاي به ما وارد نکند و اين جناح..
*مجري: ببخشيد اين جناح به نفع چه کسي عمل مي کرد؟
محمد داود عوده: نمي دانم. در آن زمان آنقدر درگير بوديم که اصلا به اين موضوع فکر نميکرديم. اما من به شما ميگوييم اين جناح فقط آب در آسياب اسرائيل ميريخت. به عنوان مثال طي روزهاي 15 و 16 سپتامبر ، ابو اياد موفق شد با "عبد المنعم الرفاعي" به توافقاتي دست يابد ..
*مجري: عبد المنعم الرفاعي در آن زمان نخست وزير بود؟
*محمد داود عوده: نخست وزير بود و ما آماده بوديم توافقي را که ابو اياد با وي انجام داده بود به اجرا بگذاريم...
*مجري: ممکن است مهمترين بندهاي اين توافقنامه را اگر يادتان هست، براي ما بازگو کنيد؟
*محمد داود عوده: آنگونه که به ياد دارم، از حضور نظامي خود در عمان بکاهيم و در مقابل تضمينهايي در مورد عدم حمله ارتش اردن به اردوگاههايمان داده شود و اين که بيش از همه در دشتها متمرکز شويم و در مقابل هم ارتش اردن نيروهايي را که از دشتها عقب کشيده بود، دوباره در اين منطقه براي حمايت و پشتيباني ما مستقر کند...
*مجري: آن ها را از پيرامون عمان به دشتها منتقل کند؟
*محمد داود عوده: بله و اين توافقي معقول و منطقي به نظر ميرسيد و موجب خوشحالي تمام کساني شد که در اردن بودند.
*مجري: اما گفته ميشود که شما مانع اجراي موافقتنامه شديد.
*محمد داود عوده: به هيچ وجه. اين حرف درست نيست، چون ما چنين تواناييهايي نداشتيم.، موافقتنامه روز 15 سپتامبر امضا شد و روز 16 سپتامبر ما يکباره با تشکيل کابينه جديد غافلگير شديم. استعفاي الرفاعي و تشکيل حکومت نظامي "محمد داوود". روز 16 سپتامبر سعي کرديم با مسئولان اردني تماس بگيريم، اما هيچ کس حاضر به پاسخگويي نبود. به همين دليل نتوانستيم با هيچ کس صحبت کنيم. سعي کرديم با رييس دولت نظامي "محمدداوود" تماس بگيريم، اما در اين کار هم موفق نبوديم و چون محمد داوود در اتاق ستاد مشترک ارتش محصور شده بود امکان ارتباط و تماس با وي وجود نداشت. او ارتباطي با حوادثي که بوقوع پيوستند نداشت. اين موضوع را "عدنان ابو عوده" شخصا به من گفت، اين که محمد داوود اصلا دخلي به موضوع نداشت...
*مجري: بنابراين چه کسي در اين مسئله دست داشت؟
*محمد داود عوده: واقعيت امر اين است که در اتاق عمليات ، شخص پادشاه اردن و "وصفي تل" و "عدنان ابو عوده" و کسان ديگري حضور داشتند و در اين جمع خبري از رئيس ستاد مشترک ارتش نبود.
*مجري: به همين دليل است که "وصفي تل" مسئوليت هر آنچه ميان اردنيها و فلسطينيها حادث شد را برعهده گرفت؟
*محمد داود عوده: نه. تصور نميکنم دليلش اين باشد. راستش علت چنين کاري بر کسي آشکار نبود . اما ضربه بزرگتر و جدي تري که وصفي تل بايد مسئوليت آن را تحمل ميکرد ضربه "جرش" و "عجلون" بود .
*مجري: منظورت پس از حوادث سپتامبر سياه است؟
*محمد داود عوده: بله! صبح روز 17 سپتامبر وقتي ديديم عمان زير آتش توپخانه قرار دارد، به شدت جا خورديم، آتشي سنگين بر شهر ميباريد..
*مجري: منظورتان بر اردوگاههاست؟
*محمد داود عوده: هم بر اردوگاهها و هم بر شهر. تمام مناطق شهر.
*مجري: تمام شهر؟ حتي مناطق اردني نشين؟
*محمد داود عوده: دقيقا ! حتي مناطق اردني نشين و آتش توپخانه هيچ منطقهاي را از منطقه ديگر متمايز نميکرد
*مجري: اما من بارها از عمان ديدن کردم و ديدم برخي مناطق فلسطيني نشين اصلا آسيب نديدهاند.
*محمد داود عوده: نه ... اردوگاه ها جداي از اين امر بودند. البته برخي از شهرک ها هم همين طور...ميدانيد منظورم چيست؟ ميخواهم بگويم در اين بمبارانها تر و خشک با هم سوختند. مثلا من در ساختماني زندگي ميکردم که در يک طبقه آن يک افسر بازنشسته اردني است و همسايه روبه رويي من يک افسر اطلاعات است. هنگام بمباران کسي نميتواند بگويد اين ساختمان را بمباران کنيد اما اين يکي را نه. ممکن است در منطقه ساختمانهايي زير باشند که اصلا ساکنان آن ارتباطي با موضوع نداشته باشند و بالطبع در اين حوادث همان طور که گفتم تر و خشک با هم ميسوزد. اما اين که چرا ميگويم اردوگاهها، چون بافت اردوگاهها به نحوي بود که همه ميدانستند اکثر ساکنان آن را فلسطينيها و نه اردنيها تشکيل ميدهند. من خودم در آن زمان در منطقه "جبل النصر" زندگي ميکردم که کلي از سکنه آن اردني از منطقه الکرک و ديگر مناطق اردن بودند که اين منطقه هم زير آتش قرار گرفت. به هر حال بعد از آتشباران توپخانه ، شاهد پيشروي تانکها پس از سپيده دم بوديم...
ادامه دارد....
کد خبر 11984
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۸۹ - ۲۳:۴۱
- ۰ نظر
- چاپ
ابوداوود در خاطرات خود گفته است: هميشه به نيروها ميگفتم بايد سلاحشان را به روي دشمن صهيونيستي نشانه بگيرند و شعار ما بايد "همه بايد سلاح هايمان را به روي دشمن صهيونيستي نشانه بگيريم " باشد اما...